Discoverشعر با صدای شاعررضا براهنی | ماه
رضا براهنی | ماه

رضا براهنی | ماه

Update: 2025-11-257
Share

Description

▨ نام شعر: ماه (از کتاب خطاب به پروانه‌ها)

▨ شاعر:رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــ

تقدیم نامه‌ی شاعر: به محمد نوری و آواز نیمایی‌اش

_________________________

شیدایی خجسته که از من ربوده شد

- با مکرهای شعبده باز سپیده‌ای که دروغین بود-

پیغمبری شدم که خدایش او را از خویش رانده بود

مسدود مانده راه زبان نبوتش

من آن جهنمم که شما رنج‌هاش را    در خواب‌هایتان تکرار می‌کنید

خورشید، هیمه‌ای است مدور که در من است

یک سوزش مکرر پنهانی    همواره با من است

و چشم‌های من، خاکستری‌ست که از عمق‌های آن

ققنوس‌های رنج جهان می‌زایند

تنهایَم

از آن زمان که   شیدایی خجسته‌ام از من ربوده شد



اینک منم

مردی که در صحاری عالم   گم شد

مردی که بر بنادر میثاق و آشتی   بیگانه ماند

مغروق آب‌های هزاران خلیج دور

پیغمبری که خواب ندارد


چون شانه‌های شاد بلندش   تعطیل شد   تعطیل شد    زیبایی جهان

آن بغبغوی داغ در ایوان عاشقان

آن چشمه‌سار پچپچه کارام می‌خلید  در صبحدم   در گوش هوش   تعطیل شد

سودای نرم زخمه به تار بزرگوار   در شامگاه   تعطیل شد

تاریکی جهان حق من است   حق من است تاریکی جهان


با پرچم عزا

ماهي غريب مي گذرد از فراز شب

آخر چگونه جان متحمل شود

باد پلشت فاجعۀ انهدام را؟


هان بنگريد

اين دائمي است

اين رؤيت جنازه

اين رؤيت جنازۀ بي غسل و بي كفن


بر صحن ماهتاب  با پرچم عزا

اسبي كه شيهه مي زند از خواب هاي مناسبي است بي سوار

اسب عزاست بر صحن خواب  بر صحن ماهتاب


ميثاق داشتم  با كهكشان روشن آينده  بر پهنۀ مدائن خورشيدي

هان بنگريد!

شهري كهن شدم

شهري كه لاشه اش  در هرم آفتاب كويري نشانده است

پيرنگ آرواره و دندان را.


آخر چگونه باز بسازد،جهان مرا؟

اين دائمي است

اين رؤيت جنازه

شهر كهن  بي غسل و بي كفن


با پرچم عزا

ماهي غريب مي گذرد از فراز شب

من مي شناسمش

ماه من است

ماهي كه زخم فاجعه اي چرك كرده را  بر سينه مي برد

گرگي گرسنه،بال درآورده،مي پرد  دنبال ماه  در آسمان

اين خواب نيست!

كابوس هاي شومي، از اين بدتر

من ديده ام به روز، به بيداري

گرگ گرسنه مي رود  همواره مي درد  همواره مي درد


سيلي  سيلي زنان  مي غرد    در روبه رو

پيرنگ آرواره و دنبال شهر،شهر كهن را خواهد ريخت  اين سيل

در كام كوسۀ دقيانوس

در زور آب   كوسه زمان را مي بلعد

و تخم بي زماني بي رنگ را     در آب

در مجمع الجزاير مرجاني    مي زايد.

با طوطي ملون چشماني  كه رنگ هايش را   مي ريخت بر زبانش

و عشق را،من عاشقم را،از صبح صادق رعنايان،تقليد مي كرد

با شيوه هاي شعبده باز سپيده اي كه دروغين بود

شيدايي خجسته ام از من ربوده شد

ماهي غريب مي گذرد از فراز شب

با پرچم عزا.

هان بنگريد!

بیست و یکم آبان ۱۳۶۹ - تهران

از کتاب خطاب به پروانه ها، صفحه ۲۱


Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Comments 
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

رضا براهنی | ماه

رضا براهنی | ماه